loading...
سایت تفریحی و عاشقانه
admin بازدید : 293 یکشنبه 19 مرداد 1393 نظرات (0)

دانلود رمان تلافی عشق 

نام رمان : تلافی عشق 

 

 نویسنده : ~*نیلوفر آبی*~ کاربر انجمن نودهشتیا

 

 حجم کتاب (مگابایت) : ۲٫۵ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۹ (کتابچه) – ۰٫۲ مگابایت (epub)

 

 ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub 

 تعداد صفحات : ۲۶۷

 خلاصه داستان :

تبسم دانشجوی سال آخر مددکاری …. یه دختر پر انرژی و سر خوش به دور از دغدغه های زندگی….
تبسم تصمیم می گیره که پایان نامش رو از روی یه زندانی بنویسه، به کمک یکی از دوستان خانوادگی که پسر اون خانواده پلیس هستش و پرونده های اون زندان هم زیر دست این پلیس بوده، پاش به زندان باز می شه…. 
بعد از چند وقت اتفاق های می افته که تبسم از این رو به اون رو می شه…..

 

 قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)

 پسورد : www.98ia.com

 منبع : wWw.98iA.Com

 با تشکر از ~*نیلوفر آبی*~ عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

 دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

 دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

 دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

 دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه EPUB)

 

 

 قسمتی از متن رمان :

صبح با صدای زنگ ساعت بیدار شدم…همزمان مامانم از طبقه ای پایین صدام می زد.
مامان:تبسم،تبسم بیدار شو.
صدای زنگ ساعت و صدای مامان حسابی رو مخم بود،پتورو،روی سرم کشیدم تا صدای مامانم کمتر به گوشم برسه.دو دقیقه ی طول نکشید مامانم در اتاقم رو باز کرد.
مامان:آخه دختر تو چقدر می خوابی…پاشو دیگه صدام گرفت بس که اسمت رو صدا زدم!!
پتورو از سرم کشیدم ،همین طور که داشت یه ریز حرف میزد نگاش می کردم،پرده اتاقم که رو به روی صورتم بود کنار زد و نور آفتاب خورد به چشمام…صورتم رو باز با پتو پوشوندم.
-مامان اون پرده رو ببند،نور آفتاب می خوره صاف تو چشمام!!
مامان:مگه این نور آفتاب بتونه از پس چشمای خوابالوی تو بر بیاد…من که از خلقت تو یکی موندم!!
کمی که چشمام به روشنای عادت کرد،از جام بلند شدم و ایسادم لوپای مامانم رو کشیدم،
-اگه خالقم خدا بوده توهم دستی توش داشتی،بیکار که نشستی!!
قیافه مامانم اون لحظه دیدنی بود،جای که من خجالت بکشم این طفل معصوم سرخ شده بود.دستی رو شونه هاش زدم،
-آخی دخترم هنوزم حیا داره،عین لبو قرمز شد!
مامان چشم غره ای رفت : خجالت بکش.
از اتاق داشت می رفت بیرون و زیر لب می گفت: دخترای امروزی که مثل ما ساده نیستن یه پا عالمن،خدا عاقبت بچه هاشون بخیر کنه!!
مامان جان که همین طور داشت کنفرانس می داد،منم رفتم کنار پنجره وایسادم و به بیرون نگاه کردم.منظره قشنگی جلو چشمام دیده می شد…همش گل و گیاه اونم از صدقه سری بابای عاشق پیشم داشتم،البته اولین عشق بابام…مامانم نرگس خاتون بود،دومین عشقشم این گل و گیاه ها حالا من کجای دلش بودم توی این بیست و چهار سال زندگیم هنوز که هنوزه نفهمیدم؟!
بابا رو دیدم که داشت به گل ها آب می داد،براش دست تکون دادم و لبخند زدم،اونم برای یک لحظه به ما افتخار داد و نگاهی کرد.
من تبسم رستگاردانشجوی مددکاری و تک فرزند خانواده رستگار و دردونه خانواده،بخصوص آقا جون و مامانی.دختر پرشور و شیطون در همه زمینه ها استاد بودم کلاً انرژی فوق العاده ای داشتم،همیشه هم نُقل مجلس بودم.یک عمو دارم ….عمو داوود،یه عمه ی نازنین دارم…عمه دنیا.
مامانم مثل خودم تک فرزندبوده و برای همینم از خاله و دایی محروم هستم!!
عمو داود با بابا،یه بنگاهی مسکن دارن یعنی شریک هستن.عمو داودم مثل بابا عاشق گل و گیاه هستش،فکر کنم این دوتا برادر از آقاجون این اخلاق رو به ارث بردن تازه عمو داود بدتر از بابامه،اون اول عاشق گل و گیاهاشه بعدم عاشق زن عمو زهره!!
عمو جان اول صبح که از خواب بیدار می شه،اول به گل هاش صبح بخیر می گه و بعد به زن عمو،الان میگین عجب عموی پر جذبه ای…نوچ اشتباه کردین.عمو بدون اجازه ای زن عمو لب به آب هم نمی زنه فقط توی این یک مورد زن عمو اجازه داده،اونم قبل از ازدواج تازه…که عمو به گل هاش اول سلام کنه!!
عمو جان هم دوتا پسر داره و متأسفانه دوتاشون دوقلو هستن و کُپ هم دیگه،نمی شه تشخیص شون داد ولی فرزاد یه خال کوچیک قهوه ای رو گردنش داره و این باعث میشه که از هم متمایز باشن.فرزاد هم کلاسی من بود اما فرهاد یعنی قلو فرزاد رشتش زبان فرانسه هستش…یه چیز دیگه هم که باعث میشه شناخته بشن از هم،فرزاد خیلی آروم و ساکت اما فرهاد مثل خودم شیطون!!
بسه دیگه از اینا خیلی تعریف کردم حالا بریم خدمت خانواده عمه جان… 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 68
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 11
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 41
  • بازدید امروز : 28
  • باردید دیروز : 219
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 621
  • بازدید ماه : 621
  • بازدید سال : 7,557
  • بازدید کلی : 249,358